آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

ماجراهای آنیتا

بدون عنوان

من دارم شیطونتر میشم و هر روز بیشتر مامان و بابا رو مشغول می کنم. تازه گیها موقع شیر خوردن شیطونیم میگیره و یه ذره میخورم بعد با شیطونی صورت مامانو نگاه میکنم خلاصه حسابی با مامان تفریح میکنیم دست خوردن هم عادتم شده و چه سیر باشم چه گرسنه شلپ شلپ دست میخورم البته این کارم مامانو عصبانی میکنه آخه گاهی وقتا انقدر دستمو فرو میکنم تو دهنم که حالم بهم میخوره خوب من  نی نیم دیگه هوا کم کم داره سرد میشه و مامان لباسهای گرمتر تنم میکنه البته این یکی دیگه زیادی گرمه اینم تیپ خوابمه میرم تو کیسه ...
25 مهر 1392

3ماهه شدم

  من دیگه 3 ماهه شدم و کلی کار جدید یاد گرفتم .مثلا سخنرانی میکنم و هرچی باهام حرف میزنند با صداهای کشداروبانمکی جواب میدم جدیدا مامان کشف کرده که من روی کرییرم میمونم و بازی می کنم و وقتی کار داره از این راه برای فرار کردن از دست من استفاده میکنه ولی من بزودی یک راهی پیدا میکنم که از کرییربپرم بیرون و اینطوری مامان مجبور بشه کنار من بمونه و با من بازی کنه راستی یادگرفتم با مامان دوتایی دراز بکشیم و شیر بخورم اینجوری خیلی کیف میده چون همونجا هم خوابم می بره   این عکس مربوط به اولین باری هست که من و مامان و بابا 3تایی رفتیم پیکنیک خیلی هم خوش گذشت من یک دختر دایی نازنازی دارم که خیلی هم منو دوست داره و...
14 مهر 1392

مهارتهای جدید

چند روزه که من یاد گرفتم بچرخم و روی شکمم بخوابم این کار خیلی هیجان انگیزه چون وقتی موفق میشم کلی صداهای خوشحالی ازخودم در میارم ولی چند دقیقه که می گذره جیغ و داد راه میندازم و بقیه رو خبر میکنم که نجاتم بدم. مامان و بابا اولین بار که برگشتم(20شهریور)خیلی ذوق زده شدن عوضش دیگه مامان نمی تونه منو گول بزنه و بذاره روی میز وبه کارهاش برسه و باید مواظب من باشه راستی گردنم رو هم بلد شدم بلند کنم و در همون حالت دمر همه جا رو نگاه می کنم. ...
7 مهر 1392
1